در یک تقسیم بندی کلی می توان منطق حاکم بر استدلال حقوقی را به دو گونه منطق کشفی یا نظری و منطق خطابی یا اقناعی تقسیم نمود. در منطق کشفی و نظری، آنچه موضوعیت دارد قانون و اراده قانونگذار است و مفسر وظیفهای جز تشخیص مراد مقنن ندارد و استدلال نیز ابزاری برای رسیدن به این هدف است. در مقابل در منطق خطابی، مفسر دغدغه چیستی نتیجه را داشته و استدلال در این شیوه بیش از آنکه ابزاری برای کشف نتیجه باشد، ابزاری برای تثبیت و «توجیه» نتیجهای است که دادرس یا حقوقدان پیشتر و قبل از استدلال، به اشراق و عرفان حقوقی بدان رسیده و آن را عادلانه و منصفانه میداند. هر چند هیچ حقوقدانی را نمیتوان یافت که بهطور کامل در یکی از این دو قالب جای گیرد، اما با قاطعیت میتوان گفت همانگونه که منطق خطابی وجهه غالب در شیوه مرحوم استاد کاتوزیان بحساب میآید، منطق نظری و کشفی نیز در آثار مرحوم استاد شهیدی، که سخت به قانونگرایی معتقد بود، حرف نخست را میزند. با وجود طیف گستردهای از حقوقدانان قانونگرا و معتقدان به موضوعیت قانون و اراده مقنن، اختصاصات مرحوم شهیدی در مقام استدلال و پایبندی ایشان به یک روش استدلالی خاص در تمامیآثار، از ایشان حقوقدانی صاحب سبک و دارای مکتب استدلالی خاص ساخته است. البتّه نشانههایی از این شیوه را در آثار مؤلفان دیگر نیز کما بیش میتوان دید؛ اما نقطه اوج این سبک بیگمان به مرحوم شهیدی اختصاص دارد. دیدگاه فکری و روش استدلالی ایشان یکی از مکاتب اصلی تفسیر و تحلیل در جامعه حقوقی ایران به حساب میآید. نگارنده که احترام عمیقی برای این استاد فقید و مجهول القدر حقوق ایران قائل است، به دلیل برجستگی برخی از شیوههای تفسیری در آثار ایشان، مناسب میداند از باب حق شناسی و تجلیل از این استاد صاحب سبک حقوق ایران، سخن را در خصوص منطق تفسیری ایشان اندکی بسط داده و با تفصیل بیشتری به ارزیابی و احیاناً نقد شیوه استدلالی ایشان بپردازد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |