چکیده: (3232 مشاهده)
فلسفههای مضاف که معرفتهای درجهدو نیز خوانده میشوند پیشینهای درخور اعتنا دارند. در حوزه فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه سیاست، فلسفه علوماجتماعی و برخی دیگر از فلسفههای مضاف شاهد ادبیاتی نسبتاً غنی، حتی بهزبان فارسی، هستیم؛ اما «فلسفه فقه» را هنوز نمیتوانیم دانشی حتی نوظهور تلقی کنیم. بحث از فلسفه فقه، بهعنوان دانشی در آستانه تأسیس، قدمتی حدود دو دهه دارد. در این دوره نهچندان طولانی، ادبیاتی در اینباره خلق شده است، برخی سودمند و برخی بیحاصل. در نوشتهها هم تکرار مکررات آزاردهنده است و هم تشتت فوقالعاده که گویی بر سر موضوع واحدی بحث نمیشود. البته این هر دو آسیب تا حدی فهمیدنی است؛ چه آنکه دانش هنوز شکل نگرفته است؛ از اینرو بر سر تعریف، هدف، ماهیت، متد، مسائل و نسبت آن با دیگر علوم، خاصه دانشهای مرتبط همچون اصول فقه، علم کلام، علوم قرآنی، علم حقوق و علم اخلاق، اتفاقنظر نیست. در این فضا، مشاهده تألیف «فلسفه علم فقه»، بهحق، خواننده علاقهمند و متأمل را بهوجد میآورد. در این نوشته کوتاه میکوشم ضمن توصیف و معرفی این اثر سودمند پارهای از کاستیهای آن را یادآور شوم. کتاب «فلسفه علم فقه» با همه امتیازاتی که دارد از آسیبهای جدی روشی رنج میبرد؛ چنانکه برخی از ضعفها در تحلیل و گاه بیتوجهی به ماهیت فلسفه فقه را نمیتوان نادیده انگاشت. امیدوارم این مختصر برای مؤلف محترم و خوانندگان محترم سودمند افتد.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
عمومى دریافت: 1394/2/29 | پذیرش: 1394/2/29 | انتشار: 1394/2/29